هم خانواده
-
هم خانواده طویل کلاس چهارم
هم خانواده طویل کلاس چهارم کلمه “طویل” به معنی طولانی و بزرگ است و همخانوادههای آن شامل: طول – به معنی اندازه یا فاصله از یک نقطه به نقطهای دیگر. طولانی – صفتی که به معنای دارای طول زیاد یا مدت زمان زیاد است. طولی – به معنای مربوط به طول یا درازا. این واژهها همگی به مفهوم طول و درازا مرتبط هستند و در زبان فارسی به عنوان همخانوادههای “طویل” شناخته میشوند. هم خانواده زحمت
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده زحمت
هم خانواده زحمت کلمات همخانواده با “زحمت” شامل موارد زیر هستند: زحم: به معنای کار و تلاش، بهویژه در شرایط دشوار. زحمات: جمع “زحم”، اشاره به تلاشها و زحمتهای انجام شده دارد. مزاحمت: به معنای ایجاد خلل یا اختلال در آرامش یا جریان کار دیگران. زحام: به معنای شلوغی و تجمع افراد در یک مکان. ازدحام: به معنای تجمع زیاد افراد یا وسایل نقلیه در یک مکان که معمولاً باعث ایجاد ترافیک یا شلوغی میشود. هم خانواده بخشش
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده بخشش
هم خانواده بخشش کلمه “بخشش” در زبان فارسی دارای چندین همخانواده و مترادف است. این واژه به معنای “دادن” یا “عطا کردن” و همچنین “آمرزش” و “گذشت” به کار میرود. در زیر برخی از همخانوادههای این کلمه آورده شده است: بخشیدن – فعل مربوط به بخشش. بخشنده – کسی که بخشش میکند. بخشندگی – صفتی که به ویژگی بخشش اشاره دارد. مترادفها: عطا هدیه انعام احسان کرامت موهبت غفران (در زمینه آمرزش) این کلمات و اصطلاحات، به نوعی به مفهوم بخشش و عطا مرتبط هستند و در متون مختلف به کار میروند. هم خانواده حک
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده حک
هم خانواده حک هم خانواده حک:حکاکی-ححکاک-محک کلمه “حک” در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است. در زیر به معنی، مترادفها و متضادهای این کلمه اشاره میشود: معنی کلمه “حک” خراشیدن: به معنای ساییدن یا تراشیدن سطحی از یک جسم. تراشیدن: ایجاد نقش یا نوشتهای بر روی جسمی سخت. ساییدن: به معنای مالیدن دو جسم به یکدیگر. محو کردن: به معنای پاک کردن یا از بین بردن چیزی. مترادفهای کلمه “حک” خراشیدن ساییدن تراشیدن بسودن: به معنای ساییدن یا مالیدن. کندن: به معنای جدا کردن یا از بین بردن. متضادهای کلمه “حک” نوشتن: به معنای ایجاد متن یا نقش…
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده سطح کلاس چهارم
هم خانواده سطح کلاس چهارم کلمه “سطح” در زبان فارسی دارای چندین همخانواده است که به معانی مختلفی اشاره دارند. در زیر به برخی از این همخانوادهها اشاره میکنم: سطح: به معنای یک سطح یا میدان صاف. سطوح: جمع “سطح” که به معنای چندین سطح یا سطوح مختلف است. مسطح: صفتی که به معنای صاف و بدون برآمدگی است. سطحی: به معنای مربوط به سطح یا غیر عمیق. این واژهها و همخانوادههای آن معمولاً در متون علمی، ادبی و روزمره به کار میروند و هر یک میتواند در زمینههای مختلف معنای خاص خود را داشته باشد. اگر به دنبال اطلاعات…
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده اعضا
هم خانواده اعضا همخانوادههای کلمه «اعضا» عبارتند از: عضو عضویت این کلمات همگی از ریشه «عضو» گرفته شدهاند و به معنای بخش یا جزء یک مجموعه یا بدن اشاره دارند هم خانواده موضوع
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده موضوع
هم خانواده موضوع همخانوادههای کلمه «موضوع» عبارتند از: وضع واضع مواظع تواضع متواضع این کلمات همگی از ریشه «وضع» به معنای قرار دادن، تنظیم و موضوع گرفته شدهاند هم خانواده معتدل
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده معتدل
هم خانواده معتدل همخانوادههای کلمه «معتدل» عبارتند از: اعتدال تعدیل عدالت عادِل تعادل این کلمات همگی از ریشه «عدل» به معنای میانهروی، تعادل و برابری مشتق شدهاند. هم خانواده شخصیت
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده شخصیت
هم خانواده شخصیت همخانوادههای کلمه «شخصیت» عبارتند از: شخص تشخیص اشخاص شخصی مشخص شاخص این کلمات همگی از ریشه «شخص» میآیند و به مفاهیمی مرتبط با فرد، هویت یا تشخیص اشاره دارند. هم خانواده خلق کلاس ششم
بیشتر بخوانید » -
هم خانواده خلق کلاس ششم
هم خانواده خلق کلاس ششم همخانوادههای کلمه «خلق» عبارتند از: مخلوق خالق خلقت این کلمات ریشه در واژه «خلق» دارند که به معنای آفرینش، آفریننده و موجود آفریده شده به کار میروند. هم خانواده موقع
بیشتر بخوانید »