هم خانواده

هم خانواده

در این بخش از سایت، ما به دسته‌بندی کلمات هم‌خانواده می‌پردازیم. هدف این است که به کمک این محتوا، کاربران بتوانند به آسانی هم‌خانواده‌های کلمات مختلف را پیدا کنند و با ریشه و ترکیبات آن‌ها آشنا شوند.

  • هم خانواده جاری فارسی هفتم

    هم خانواده جاری فارسی هفتم

    هم خانواده جاری:جریان-مجاری-مجرا معنی جاری در حال جریان بودن، روان بودن، سیال بودن ادامه داشتن، تداوم داشتن برقرار بودن، جریان داشتن معمول بودن، مرسوم بودن مترادف جاری روان، سیال، جاری شدن، تداوم، استمرار، معمول، مرسوم متضاد جاری بند آمدن، قطع شدن، متوقف شدن، ایستادن، خشک شدن، نابودی مثال آب جاری است. زندگی جاری است. جریان هوا جاری است. این قانون جاری است.

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده خوراکی کلاس سوم

    هم خانواده خوراکی کلاس سوم

    هم خانواده خوراکی:خوراک معنی خوراکی خوراکی به چیزی گفته می‌شود که می‌توان آن را خورد. خوراکی‌ها معمولاً مواد غذایی هستند که برای تأمین انرژی و تغذیه بدن انسان مصرف می‌شوند. خوراکی‌ها می‌توانند به شکل‌های مختلف باشند، مانند: جامد: مانند نان، گوشت، میوه، سبزیجات مایع: مانند آب، شیر، چای، قهوه نیمه جامد: مانند کره، ماست، پنیر مترادف خوراکی مترادف‌های خوراکی عبارتند از: خوردنی غذا طعام خورش اغذیه ماکول قوت مائده متضاد خوراکی متضاد خوراکی عبارت است از: نوشیدنی

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده با کلمه محاصره

    هم خانواده با کلمه محاصره

    هم خانواده با کلمه محاصره:حصار-حصر-محصور معنی محاصره محاصره یعنی دور کردن کسی یا چیزی از هر طرف و جلوگیری از ورود یا خروج آن. در محاصره، معمولاً یک گروه یا ارتش، گروه یا ارتش دیگری را احاطه می‌کند تا آن را مجبور به تسلیم کند. مترادف محاصره احاطه محاصره کردن بمباران محاصره نظامی محاصره اقتصادی محاصره سیاسی متضاد محاصره آزاد کردن خلاص کردن رها کردن نجات دادن رهایی آزادی

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده با کلمه شکوه

    هم خانواده با کلمه شکوه

    هم خانواده با کلمه شکوه :شکوهمند-با شکوه معنی شکوه شکوه به معنای عظمت، جلال، زیبایی و ابهت است. چیزی که شکوه دارد، دارای این ویژگی‌هاست: بزرگ و باشکوه است. زیبا و چشم‌نواز است. با ابهت و قدرت‌مند است. مترادف‌های شکوه مترادف‌های شکوه عبارتند از: باشکوه باعظمت پرابهت پرشکوه پرجلال شکوهمند مجلل باشکوه و جلال باشکوه و شوکت متضاد‌های شکوه متضاد‌های شکوه عبارتند از: بی شکوه بی ابهت بی جلال ساده معمولی پیش پا افتاد

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده علم کلاس سوم

    هم خانواده علم کلاس سوم

    هم خانواده علم:علوم علم تعلم عالم تعلیم معلوم آیا تا به حال به هم‌خانواده‌های علم فکر کرده‌اید؟ علم یکی از مهم‌ترین مفاهیم در زندگی انسان است. علم یعنی دانستن و آگاهی داشتن. یعنی شناختن حقایق و قوانین حاکم بر جهان. علم می‌تواند در مورد هر چیزی باشد، از طبیعت گرفته تا جامعه و انسان. در این مقاله، قصد داریم به هم‌خانواده‌های علم بپردازیم. هم‌خانواده‌های علم، کلماتی هستند که از یک ریشه مشترک مشتق شده‌اند. در این مقاله، به بررسی معنی، کاربرد و مثال‌هایی از هم‌خانواده‌های علم خواهیم پرداخت. معنی علم معنی علم، دانستن و آگاهی داشتن است. علم یعنی شناختن…

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده نهان

    هم خانواده نهان

    هم خانواده نهان: پنهان-نهفته کلمه مترادف متضاد معنی نهان پنهان، پوشیده، خفا، غیب، قایم، كتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئي، نهفته آشكار، آشكارا، ظاهر، هويدا پنهان از نظر یا دسترس

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده طعمه

    هم خانواده طعمه

    هم خانواده طعمه:اطعمه- طعام طَعم- طُعمه کلمه مترادف متضاد معنی طعمه شکار، صید، فریب، فریفتن، اغوا، اغوایگری، طعمه‌گذاری، طعمه‌گیری صیدگر، شکارچی، شکارچی، صیاد، شکارچی، صیاد، شکارچی چیزی که برای شکار یا فریب جانور یا انسان استفاده می‌شود

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده خوراکی

    هم خانواده خوراکی

    هم خانواده خوراکی:خوراک کلمه مترادف متضاد معنی خوراکی اطعمه، ارزاق، توشه، خواربار، خوردنی، غذا، مائده، ماکول، طعام، قوت، روا، حلال، مجاز، مباح، قابل‌خوردن پوشاکی، غیرخوراکی، حرام، ممنوع، غیرقابل‌خوردن قابل خوردن و هضم شدن

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده زینت

    هم خانواده زینت

    هم خانواده زینت: تزئین ، مزیّن کلمه مترادف متضاد معنی زینت آرایش، آراستگی، پیرایه، زیور، زینت‌آلات، زینت‌کاری، تجمل، تجمیل، تزین، تزئین زشتی، بی‌آراستگی، بی‌پیرایه، بی‌زینت، بی‌تجمل، بی‌تجلیل، بی‌تزئین آراستن و زیبا کردن چیزی یا کسی

    بیشتر بخوانید »
  • هم خانواده رتبه

    هم خانواده رتبه

    هم خانواده رتبه:مرتبه-مراتب-ترتیب کلمه مترادف متضاد معنی رتبه پایه، منزلت، مرتبه، درجه، مقام، شان، جایگاه، موقعیت، رده، درجه‌بندی بی‌رتبه، بی‌منزلت، بی‌مرتب، بی‌درجه، بی‌مقام، بی‌شان، بی‌جایگاه، بی‌موقعیت، بی‌رده، بی‌درجه‌بندی جایگاه یا موقعیتی که یک شخص یا شیء در یک نظام یا سلسله‌مراتب دارد

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا