25 جمله سازی با خواست و خاست
🔹 واژهی «خواست» (از ریشهی «خواستن» به معنای میل، اراده، تقاضا)
- او هرچه خواست، پدرش برایش خرید.
- من خواست او را درک نکردم.
- هرکس بهاندازهی خواست خود تلاش میکند.
- معلم از شاگردانش خواست که آرام باشند.
- او از من خواست که در پروژه کمکش کنم.
- مادر از فرزندش خواست زودتر بخوابد.
- هیچکس نمیدانست چرا چنین خواستی دارد.
- اگر خدا خواست، فردا همدیگر را میبینیم.
- مدیر از کارمندانش خواست وقتشناس باشند.
- خواست مردم در این انتخابات تغییر بود.
- من از او خواستم حقیقت را بگوید.
- خواست درونی او موفقیت بود.
- این تصمیم از روی خواست جمعی گرفته شد.
- آنها چیزی جز خواست عدالت نداشتند.
- تا وقتی خواستی نباشد، تلاشی هم نیست.
🔹 واژهی «خاست» (از ریشهی «خاستن» به معنای برخاستن، بلند شدن)
- پرنده از روی شاخه خاست و در آسمان پر کشید.
- خورشید از مشرق خاست و جهان را روشن کرد.
- او از جایش خاست و به سوی در رفت.
- وقتی صدای زنگ را شنید، ناگهان خاست.
- از خواب خاست و پنجره را باز کرد.
- مهتاب از پشت ابرها خاست.
- او آرام از زمین خاست و لبخند زد.
- نسیم از سوی دریا خاست و بوی نمک پخش شد.
- وقتی باران بند آمد، مه از دشت خاست.
- کودک از روی زمین خاست و خاک لباسش را تکاند.
جمله سازی با کلمه ویژه کلاس دوم
جمله سازی با احوال پرسی کلاس دوم





