دروس
هم خانواده ابداع
هم خانواده ابداع
کلمات همخانوادهٔ «ابداع» عبارتاند از:
بدیع:
- به معنای نو، تازه، زیبا و خارقالعاده که پیش از آن مانندش دیده نشده باشد.
- در ادبیات فارسی و عربی، بدیع به صنایع بدیعی (آرایههای ادبی) نیز اطلاق میشود.
- مثال: این اثر هنری از نظر سبک و تکنیک بدیع است.
بداعت:
- به معنای نوآوری یا تازه بودن و اشاره به ویژگی نو و غیرمعمول چیزی دارد.
- این کلمه معمولاً برای بیان کیفیت تازه و خلاقانه یک ایده یا اثر به کار میرود.
- مثال: بداعت این طرح توجه همه را جلب کرد.
ابتکار:
- به معنای نوآوری، خلاقیت، یا انجام دادن کاری تازه و نو که معمولاً با تفکر و تلاش همراه است.
- بیشتر برای اشاره به عملکرد انسانی در ابداع و خلاقیت استفاده میشود.
- مثال: ابتکار او در حل این مسئله بسیار ستودنی بود.
بدایع:
- جمع بدیعه، به معنای چیزهای نو، زیبا و شگفتانگیز.
- این واژه معمولاً برای توصیف مجموعهای از پدیدهها یا آثار زیبا و خلاقانه به کار میرود.
- مثال: کتاب «بدایعالصنایع» مجموعهای از آرایههای ادبی را شرح داده است.
مترادف ابداع:
- اختراع: ایجاد وسیلهای جدید با استفاده از دانش و فناوری که قبلاً وجود نداشته است.
- نوآوری: فرآیند بهبود یا ایجاد تغییرات جدید در محصولات، خدمات یا ایدهها.
- ابتکار: توانایی خلق یا ارائه ایدهها و راهحلهای تازه.
- بداعت: ویژگی نو و خلاقانه که پیش از آن وجود نداشته است.
- آفرینش: خلق چیزی جدید، بهویژه در زمینه هنر، علم یا طبیعت.
- نوپردازی: ارائه سبک یا روشهای جدید در هنر یا ادبیات.
- خلاقیت: توانایی ذهنی برای خلق ایدههای نو و شگفتانگیز.
- نوآفرینی: ترکیب خلاقیت و نوآوری برای ایجاد چیزهای تازه و کاربردی.
متضاد ابداع :
- تقلید: پیروی یا بازسازی رفتار، روش، یا ایدههای دیگران بدون ایجاد تغییر یا خلاقیت.
- تکرار: انجام دوباره یک عمل یا بازگویی چیزی که پیشتر گفته یا انجام شده است.
- کهنگی: حالتی که چیزی به دلیل قدیمی بودن جذابیت یا کاربرد خود را از دست داده است.
- دنبالهروی: پیروی از دیگران بدون داشتن نظر یا سبک مستقل.
- معمولیت: حالتی که چیزی در حد متوسط و فاقد ویژگی خاص یا متفاوت است.
- عادی سازی: فرآیند طبیعی کردن یا تبدیل یک امر غیرمعمول به موضوعی پذیرفتهشده و متداول.
این کلمات همگی از ریشهٔ «بَدَعَ» در زبان عربی به معنای «نوآوری» و «ایجاد کردن چیزی بدون پیشینه» مشتق شدهاند.