دروس
25 جمله سازی با کلمه میمون برای کلاس اول
جمله سازی با کلمه میمون برای کلاس اول
- میمون کوچکی که در باغ وحش بود، با مهارت خاصی از شاخهای به شاخه دیگر میپرید و همه تماشاگران را شگفتزده میکرد.
- میمون بامزهای که روی درخت نشسته بود، یک موز را برداشت و شروع به خوردن کرد، انگار که بهترین غذای دنیا را دارد.
- وقتی میمونها در جنگل باهم بازی میکنند، صدای خنده و شادی آنها در تمام محیط میپیچد.
- دیروز در باغ وحش، میمونی را دیدم که برای بچهها شکلکهای خندهداری درمیآورد و همه را میخنداند.
- یک میمون بازیگوش با دم بلندش توانست یک سیب از شاخه درخت بچیند و با خوشحالی آن را خورد.
- در قصههای قدیمی، میمونها اغلب بهعنوان حیواناتی باهوش و بازیگوش معرفی میشوند که همیشه در ماجراجویی هستند.
- میمون بزرگ و قهوهای رنگی که کنار برکه آب نشسته بود، به تصویر خودش در آب نگاه میکرد و با تعجب سرش را تکان میداد.
- وقتی به جنگل رفتم، دیدم یک گروه از میمونها باهم روی درختهای بلند بازی میکنند و صدای جیغ آنها همه جا را پر کرده بود.
- میمونهای کوچکی که تازه متولد شده بودند، به آرامی روی پشت مادرشان خوابیده بودند و منظره بسیار زیبایی ایجاد کرده بودند.
- میمون باهوش داستان، با استفاده از چند تکه چوب و برگ، برای خودش یک آشیانه کوچک ساخت و در آن خوابید.
- صبح زود، میمونی را دیدم که بالای درخت نشسته بود و با دقت به آسمان نگاه میکرد، انگار که دنبال چیزی میگشت.
- میمونها وقتی گرسنه میشوند، با سرعت از شاخهها بالا و پایین میروند تا میوههای رسیده را پیدا کنند.
- در یک نمایش سیرک، میمونی با کلاه قرمز و لباس رنگارنگ، حرکات خندهداری انجام داد و همه تماشاچیها را سرگرم کرد.
- میمون کوچکی که در حال بازی کردن با توپ بود، ناگهان توپش را به سمت بچهها پرتاب کرد و باعث خنده آنها شد.
- وقتی میمون بازیگوش یک موز را از دست یکی از تماشاگران گرفت، همه به رفتار او خندیدند.
- میمون دانایی که در افسانهها وجود دارد، همیشه به حیوانات دیگر کمک میکند و آنها را از خطر نجات میدهد.
- یک میمون باهوش یاد گرفت که چگونه در قفس خود در باغ وحش در را باز کند و همه مراقبان را شگفتزده کرد.
- میمون قهوهای بزرگی که در بالای درخت نشسته بود، ناگهان به پایین پرید و با سرعت به طرف جنگل دوید.
- وقتی میمون کوچک یک شاخه را محکم گرفت، سعی کرد خود را بالا بکشد، اما دمش به شاخه دیگری گیر کرد و افتاد.
- داستان میمون و لاکپشت همیشه به ما یاد میدهد که دوستی حتی بین حیوانات مختلف نیز ممکن است.
- میمون جنگل همیشه با صداهای خاص خود، به دیگر حیوانات هشدار میدهد که شکارچی نزدیک است.
- وقتی به باغ وحش رفتم، میمونی را دیدم که با حرکات جالب و خندهدار خودش همه را خوشحال کرده بود.
- میمون کوچولو کنار مادرش نشسته بود و با کنجکاوی به توریستها نگاه میکرد، انگار میخواست با آنها صحبت کند.
- میمون زرنگی که در جنگل زندگی میکرد، با جمع کردن میوهها برای زمستان، به خانوادهاش کمک زیادی کرد.
- در یکی از قصههای شب، میمون کوچکی که خیلی شجاع بود، توانست یک پرنده زخمی را نجات دهد و به خانهاش برگرداند.
اینارو بنویسیم خنده
اینارو بنویسیم خنده واقعن که