هم خانواده ی اقامت کلاس چهارم
هم خانواده ی اقامت کلاس چهارم: اقامت، مقیم و مقام
واژههای «اقامت»، «مقیم» و «مقام» همخانوادهاند و با هم ارتباط معنایی نزدیکی دارند. در این نوشتار، به بررسی ریشهیابی و معنای دقیق هریک از این واژهها و ارتباط آنها با یکدیگر میپردازیم.
اقامت:
- معنی: سکونت داشتن در جایی به طور موقت یا دائم.
- ریشه: از فعل عربی «أقامَ» به معنای ایستادن، برپا کردن و ساکن شدن گرفته شده است.
- مترادفها: سکونت، ماندن، استقرار، تحویل
- کلمات همخانواده: اقامتی، مقیم، اقامتگاه، استقامت
مقیم:
- معنی: کسی که در جایی ساکن است، بهویژه به طور موقت.
- ریشه: از اسم مصدر فعل «اقامت» گرفته شده است.
- مترادفها: ساکن، ساکننشین، مقیمالبلد، اقامتکننده
- کلمات همخانواده: اقامت، اقامتگاه، استقرار
مقام:
- معنی ۱: جایگاه، مرتبه، رتبه، منزلت.
- ریشه ۱: از مصدر عربی «قامَ» به معنای برخاستن، بلند شدن و ایستادن گرفته شده است.
- مترادفهای معنی ۱: مرتبه، درجه، موقعیت، جایگاه
- معنی ۲: محل اقامت یا دفتر کار مقامات رسمی.
- ریشه ۲: از اسم مصدر فعل «اقامت» گرفته شده است.
- مترادفهای معنی ۲: اقامتگاه، دفتر کار، محل سکونت مقامات
همانطور که مشاهده میشود، واژهی «اقامت» به معنای سکونت داشتن و «مقیم» به معنای کسی که ساکن است، از یک ریشه مشتق شدهاند و ارتباط معنایی نزدیکی با هم دارند. واژهی «مقام» نیز، علاوه بر معنای جایگاه و مرتبه، در معنای دوم به محل اقامت یا دفتر کار مقامات رسمی اشاره میکند که با مفهوم سکونت و اقامت مرتبط است.
در زبان فارسی، از این همخانوادهها ترکیبهای متعددی ساخته میشود که هر یک معنای خاصی دارند. برای مثال، «اقامت گزیدن» به معنای ساکن شدن و «اقامت طولانی» به معنای سکونت داشتن برای مدت زمان زیاد به کار میروند. همچنین، «مقیم طهران» به کسی گفته میشود که در تهران ساکن است و «مقام وزارت» به محل کار وزیر اشاره دارد.
امیدوارم این توضیحات به درک بهتر ارتباط معنایی واژههای «اقامت»، «مقیم» و «مقام» کمک کرده باشد.