هم خانواده

هم خانواده هنر

هم خانواده هنر:هنرمند -هنر دوست -هنری- باهنر

مترادف هنر

  • فن
  • صنعت
  • استادی
  • مهارت
  • استعداد
  • هنرور
  • هنردار
  • ظرافت
  • زیبایی
  • ذوق
  • سلیقه
  • لطافت
  • خلاقیت

متضاد هنر

  • بی هنر
  • بی ذوق
  • بی سلیقه
  • زشت
  • خشن
  • بی مهارت

معنی هنر

هنر در لغت به معنای مهارت و استادی در انجام کاری است. در اصطلاح، هنر عبارت است از هرگونه فعالیتی که با استفاده از مهارت و خلاقیت، زیبایی و یا ارزشی را خلق کند. هنر می تواند در زمینه های مختلفی مانند نقاشی، موسیقی، ادبیات، معماری، رقص، و … نمود پیدا کند.

مترادف و متضاد هنر در جمله

  • مترادف
    • مثال: او در هنر نقاشی بسیار استاد است. (فن، صنعت، استادی، مهارت، استعداد، هنرور، هنردار)
    • مثال: او ذوق هنری خاصی دارد. (ظرافت، زیبایی، ذوق، سلیقه، لطافت، خلاقیت)
  • متضاد
    • مثال: این اثر هنری بسیار زشت است. (بی هنر، بی ذوق، بی سلیقه، زشت، خشن، بی مهارت)
    • مثال: او در هنر موسیقی هیچ مهارتی ندارد. (بی هنر، بی ذوق، بی سلیقه، زشت، خشن، بی مهارت)

2.7/5 - (18 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا