هم خانواده های کلمه نظر + معنی و مترادف
هم خانواده های کلمه نظر + معنی و مترادف
کلمه «نظر» در زبان فارسی به معنای دیدگاه، عقیده یا رأی است. همخانوادههای این واژه عبارتاند از:
- نظارت: به معنای مراقبت و بررسی دقیق.
- ناظر: فردی که نظارت میکند.
- منظور: آنچه که در نظر گرفته شده است.
- نظیر: مشابه یا مانند.
- نظرات: جمع «نظر»، به معنای دیدگاهها یا عقاید.
این واژهها همگی با مفهوم دیدگاه، عقیده و نظارت مرتبط هستند.
واژه «نظر» از ارکان پرکاربرد زبان فارسی است که با معانی و ظرایف بیشمار، در تار و پود کلام ما میدرخشد. از بیان یک دیدگاه ساده تا ژرفترین تأملات فلسفی، «نظر» طیف وسیعی از مفاهیم را در بر میگیرد. اما آیا به عمق این کلمه اندیشیدهایم؟ آیا میدانیم معانی مترادف و متضاد «نظر» کداماند و چگونه میتوان از آنها برای غنای سخن خود بهره برد؟
این نوشتار، سفری است ژرف و دقیق به دنیای پرمعنی «نظر». با ما همراه باشید تا با هم این واژه را از زوایای مختلف بکاوییم و گنجینه معانی مترادف و متضاد آن را بگشاییم.
مترادف کلمه نظر
- دیدگاه: رای و عقیده نسبت به چیزی، نحوهی برداشت و تفسیر.
- نگاه: عمل دیدن با چشم، نحوهی انداختن نگاه به چیزی. (مفهومی نزدیک به دیدگاه، اما با تأکید بر جنبهی بصری)
- تأمل: فکر و اندیشه عمیق درباره چیزی، تعمق و تفکر.
- اعتقاد: باور و یقین به چیزی، پذیرفتن امری به عنوان حقیقت.
- اراده: قصد و نیت، خواستن و میل به انجام کاری.
- حُکم: قضاوت و داوری درباره چیزی، اظهارنظر رسمی و معتبر.
- ملاحظه: توجه و عنایت به چیزی، در نظر گرفتن امری.
- دید: طرز فکر و عقیده کلی، جهانبینی.
- سلیقه: طبع و ذوق دربارهی چیزی، ترجیح و گرایش شخصی.
- رأی: عقیده و نظر دربارهی چیزی، اظهارنظر در امری.
اینها تنها گوشهای از معانی مترادف «نظر» هستند. بسته به بافت جمله و هدف گوینده، میتوان از هر یک از این واژهها برای انتقال دقیقتر مفهوم «نظر» استفاده کرد.
متضاد کلمه نظر
- بینظری: نداشتن دیدگاه یا عقیده خاص، بیطرفی.
- انکار: نپذیرفتن چیزی، مخالفت و رد کردن.
- اعتراض: ابراز نارضایتی و مخالفت نسبت به چیزی.
- بیاعتنایی: عدم توجه و اهمیت به چیزی، سهلانگاری.
- بیارادگی: نداشتن نیت و قصد برای انجام کاری.
- بیفکری: سهلانگاری در اندیشه و تأمل، سبکسری.
- نادانی: جهل و بیخبری، عدم آگاهی نسبت به چیزی.
هم خانواده طبیعی کلاس سوم + معنی متضاد مترادف
هم خانواده های کلمه تعطیل + معنی مترادف
هم خانواده های کلمه فقر + مترادف و معنی