هم خانواده
هم خانواده مطبوع
هم خانواده مطبوع
مطبوع طبع طبیعی طبایع طباع
معنی مطبوع
خوشایند، دلپذیر، مطلوب طبع
طبع شده، چاپ شده
مترادف مطبوع
پسندیده، خوب، خوشایند، کش، دلپذیر، دلپسند، خوشآیند، گوارا، موافق، مطابق، مقبول، مقصود، مراد، مطلوب، محبوب، مرغوب، مساعد
متضاد مطبوع
نامطبوع، ناخوشایند، ، نفرت انگیز
مثال
هوا امروز بسیار مطبوع است.
کتابی که خواندم بسیار مطبوع بود.
صدای موسیقی بسیار مطبوع بود.
طعم این غذا بسیار مطبوع است.
این رنگ بسیار مطبوع است.