دروس

جواب سوالات بخوان و بیندیش صفحه 25 و 26 فارسی سوم

جواب سوالات بخوان و بیندیش صفحه 25 و 26 فارسی سوم

قصه‌ی تنگ بلور

یکی بود یکی نبود. پیرمردی با دخترش زندگی می‌کرد. اسم دختر صنوبر بود. صنوبر هر روز به بیشه‌ی کنار شهر می‌رفت و سبدش را از پونه‌های سبز و تازه پر می‌کرد. یک روز صبح او دختر کوچولویی را دید که در میان بوته‌های پونه گردش می‌کند. دختر آن قدر کوچولو بود که صنوبر مجبور بود خم شود تا او را خوب ببیند.

صنوبر با تعجب گفت: «تو کی هستی؟»

دختر کوچولو گفت: «من دختر تنگ بلورم.»

صنوبر با تعجب گفت: «دختر تنگ بلور؟!»

دختر کوچولو گفت: «بله؛ من توی این تنگ بلور زندگی می‌کنم.»

بعد تنگ بلور صورتی رنگی را به صنوبر نشان داد. صنوبر کمی جلو رفت و از دهانه‌ی باریک تنگ، به داخل آن نگاه کرد. توی تنگ یک میز و یک تخت خواب کوچک بود. یک قوری و یک سماور خیلی کوچولو هم روی میز بود.

صنوبر گفت «چه خانه‌ی قشنگ و جالبی».

آن روز صنوبر و دختر کوچولو با هم دوست شدند. از آن به بعد هر روز یک دیگر را می‌دیدند و با هم بازی می‌کردند. دختر کوچولو صنوبر را به خانه‌اش دعوت می‌کرد؛ اما خانه‌ی او خیلی کوچک بود و صنوبر نمی‌توانست داخل آن برود.

یک روز صبح که صنوبر برای دیدن دوستش به بیشه رفته بود صدای گریه‌ای شنید. دختر کوچولو در گوشه‌ای نشسته بود و گریه می‌کرد. تا او را دید گفت: «خانه‌ی من شکسته».

صنوبر با تعجب پرسید: «خانه‌ی تو شکسته؟!»

دختر کوچولو گفت: «بله؛ باد تندی وزید و تنگ بلور را انداخت و شکست؛ نگاه کن.»

صنوبر گفت: «ما می‌توانیم برای تو خانه‌ی تازه‌ای پیدا کنیم.».

دختر کوچولو گفت «مگر شما در خانه‌هایتان تنگ بلور دارید؟».

صنوبر گفت: «بله؛ آدم‌ها برای آب خوردن از تنگ و ظرف‌های بلوری استفاده می‌کنند. من می‌توانم جایی را به تو نشان بدهم که پُر از ظرف‌ها و تنگ‌های بلوری و سفالی قدیمی است. همین حالا تو را به دیدن یک موزه می‌برم تا همه‌ی اینها را از نزدیک ببینی.».

آن روز صنوبر و دختر کوچولو با هم به دیدن یک موزه رفتند. دختر کوچولو با حیرت نگاه می‌کرد. ظرف‌های بلوری در همه جای موزه به چشم می‌خورد. ظرف‌هایی به رنگ آبی، سفید، صورتی و فیروزه‌ای. دختر کوچولو با تعجب گفت: «آدم‌ها چرا این همه ظرف بلوری و سفالی را در یک جا جمع کرده‌اند؟».

صنوبر گفت: «ظرف‌هایی که در این موزه نگهداری می‌شود برای بازدید مردم است. آدم‌ها با دیدن این ظرف‌ها می‌توانند در مورد کسانی که قبل از خودشان زندگی می‌کرده‌اند چیزهای زیادی یاد بگیرند. مثلاً تو دلت نمی‌خواهد بدانی هزار سال قبل، دختری مثل تو، توی چه ظرفی غذا می‌خورده است؟».

دختر کوچولو گفت: «این ظرف‌ها را چه کسی ساخته است؟».

صنوبر گفت: «ظرف‌هایی که در اینجا می‌بینی در گذشته‌های خیلی دور ساخته شده‌اند. این ظرف‌ها در هزاران سال قبل به علت‌های مختلف به زیر خاک رفته‌اند. باستان‌شناسان آنها را از زیر خاک بیرون آورده‌اند. این یکی را نگاه کن ببین چه قدر قشنگ است!».

دختر کوچولو کنار یک تنگ بلور صورتی رنگ ایستاد. آهی کشید و آهسته گفت: «این تنگ چقدر شبیه خانه‌ی من است! ای کاش یکی از این تنگ‌های بلوری مال من بود!».

صنوبر خواست چیزی بگوید که یک دفعه متوجه شد دختر کوچولو ناپدید شده است. با تعجب به دور و بر نگاه کرد و دختر کوچولو را صدا زد. ناگهان دختر کوچولو سرش را از تنگ بلور صورتی رنگی بیرون آورد و گفت: «سلام!».

صنوبر خندید. دختر کوچولو گفت «اینجا خانه‌ی تازه‌ی من است.».

صنوبر گفت: «از اینکه خانه‌ی تازه‌ای پیدا کرده‌ای خوش‌حالم. من هم باید هر چه زودتر به خانه‌ام بروم. هر وقت دلم تنگ شد برای دیدن تو به این موزه می‌آیم.».

سوالات و پاسخ‌ها

سوالات صفحه ۲۵:

۱. وقتی صنوبر از دهانه‌ی تنگ به داخل آن نگاه کرد چه چیزهایی دید؟ صنوبر در داخل تنگ یک میز و یک تخت خواب کوچک دید. روی میز هم یک قوری و یک سماور خیلی کوچولو قرار داشت.

۲. چرا صنوبر نمی‌توانست به خانه‌ی دختر تنگ بلور برود؟ چون خانه‌ی دختر کوچولو خیلی کوچک بود، صنوبر نمی‌توانست داخل آن برود.

سوالات صفحه ۲۶:

۱. خانه‌ی دختر تنگ بلور چگونه شکست؟ یک باد تند وزید و تنگ بلور را انداخت و شکست.

۲. چرا صنوبر دختر تنگ بلور را به موزه برد؟ تا به او جایی را نشان دهد که پر از تنگ‌های بلوری و سفالی قدیمی است و بتواند همه‌ی آن‌ها را از نزدیک ببیند.

سوالات صفحه ۲۷:

۱. چرا ظرف‌های قدیمی را در موزه نگه داری می‌کنند؟ ظرف‌های قدیمی برای بازدید مردم در موزه نگهداری می‌شوند. آدم‌ها با دیدن این ظرف‌ها می‌توانند درباره‌ی کسانی که قبل از آن‌ها زندگی می‌کرده‌اند، چیزهای زیادی یاد بگیرند.

۲. چه کسانی ظرف‌های قدیمی موزه را از زیر خاک بیرون آورده‌اند؟ باستان‌شناسان آن‌ها را از زیر خاک بیرون آورده‌اند.

جواب سوالات صفحه 22 درس دوم زنگ ورزش

5/5 - (1 امتیاز)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا