انشادروس

انشا صفحه ۵۵ نگارش نهم درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشا صفحه ۵۵ نگارش نهم درد دل یک موش آزمایشگاهی

درد دل یک موش آزمایشگاهی

من یک موش آزمایشگاهی هستم. از بچگی در این آزمایشگاه زندگی می کنم. هیچ وقت مادر و پدرم را ندیدم. از همان اول اینجا بودم.

هر روز صبح، یک نفر می آید و من را از قفسم بیرون می آورد. بعد، یک سری آزمایش روی من انجام می دهد. گاهی اوقات، این آزمایش ها خیلی دردناک هستند.

من از این زندگی خسته شده ام. دلم می خواهد آزاد باشم. دلم می خواهد از این آزمایشگاه بیرون بروم و دنیا را ببینم.

من می دانم که خیلی ها فکر می کنند من یک موجود بی ارزش هستم. فقط یک موش آزمایشگاهی هستم. اما من هم یک موجود زنده هستم. من هم احساسات دارم.

من می خواهم زندگی کنم. می خواهم عشق بورزم و دوست داشته شوم. می خواهم بچه دار شوم و خانواده ای داشته باشم.

من می دانم که این آرزوها برای من خیلی دور است. اما باز هم امیدوارم که روزی به آنها برسم.

درد دل یک موش آزمایشگاهی

سلام، من یک موش آزمایشگاهی هستم. اسمم را خودم گذاشته‌ام، موش آزمایشگاهی. اینجا جایی است که من و امثال من را برای آزمایش‌های مختلف روی ما می‌آورند. من از اینجا متنفرم.

از وقتی که به دنیا آمدم، اینجا هستم. هیچ وقت مادرم را ندیدم.  با بقیه حیوانات بازی نکردم. هیچ وقت آزاد نبودم. همیشه در قفس بودم. همیشه دست انسان‌ها بودم.

من اینجا درد می‌کشم. آزمایش‌هایی که روی من انجام می‌دهند، دردناک هستند. گاهی اوقات انقدر درد می‌کشم که جیغ می‌کشم. اما کسی صدایم را نمی‌شنود.

من اینجا تنها هستم. هیچ کس دوستم ندارد. انسان‌ها فقط از من استفاده می‌کنند. من برایشان یک وسیله هستم.

من می‌خواهم از اینجا فرار کنم. می‌خواهم آزاد باشم. می‌خواهم مثل بقیه حیوانات زندگی کنم.

اما نمی‌دانم چطور فرار کنم. قفس من خیلی محکم است.

من فقط می‌توانم دعا کنم که روزی کسی پیدا شود که مرا از اینجا نجات دهد.

2.5/5 - (2 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا