انشا

انشا صفحه ۴۲ نگارش هشتم دیدن مورچه ای که باری را میکشد

انشا صفحه ۴۲ نگارش هشتم دیدن مورچه ای که باری را میکشد

امروز در راه مدرسه، در حال قدم زدن بودم که ناگهان چشمم به یک مورچه افتاد که یک دانه گندم را با خود می کشید. مورچه با تلاش فراوان و با پشتکار فراوان در حال حرکت بود. من ایستادم و به آن نگاه کردم. مورچه آنقدر کوچک بود که فکر می کردم هر لحظه ممکن است دانه گندم از دستش بیفتد. اما مورچه با اراده ای محکم و با تلاشی خستگی ناپذیر، به راه خود ادامه می داد.

من از دیدن این صحنه، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. فکر کردم که مورچه چقدر موجودی کوچک و ضعیف است، اما با این حال، چقدر تلاش می کند تا به هدفش برسد. این صحنه، درس بزرگی به من داد. درس اینکه هیچ چیز در این دنیا غیرممکن نیست، به شرطی که تلاش کنیم و اراده داشته باشیم.

من از آن روز به بعد، هر وقت که مورچه ای را می دیدم، به یاد آن صحنه می افتادم و به خودم می گفتم که باید مانند آن مورچه باشم و برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم.

در ادامه، به چند نکته مهم که از این صحنه می توان برداشت کرد، اشاره می کنم:

  • اراده و پشتکار: مورچه با اراده ای محکم و با پشتکار فراوان، در حال حرکت بود. این نشان می دهد که اراده و پشتکار، دو عامل مهم برای موفقیت هستند.
  • تلاش و کوشش: مورچه با تلاش فراوان و بدون وقفه، در حال حرکت بود. این نشان می دهد که تلاش و کوشش، لازمه رسیدن به موفقیت است.
  • هدفمندی: مورچه با هدفی مشخص، در حال حرکت بود. این نشان می دهد که برای رسیدن به موفقیت، باید هدفمند باشیم.

امیدوارم که این صحنه، درس بزرگی به همه ما بدهد و ما را در رسیدن به اهدافمان یاری کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا