هم خانواده

هم خانواده جاری فارسی هفتم

هم خانواده جاری:جریان-مجاری-مجرا

معنی جاری

  • در حال جریان بودن، روان بودن، سیال بودن
  • ادامه داشتن، تداوم داشتن
  • برقرار بودن، جریان داشتن
  • معمول بودن، مرسوم بودن

مترادف جاری

  • روان، سیال، جاری شدن، تداوم، استمرار، معمول، مرسوم

متضاد جاری

  • بند آمدن، قطع شدن، متوقف شدن، ایستادن، خشک شدن، نابودی

مثال

  • آب جاری است.
  • زندگی جاری است.
  • جریان هوا جاری است.
  • این قانون جاری است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا