انشا اول: سیزدهبدر در دل طبیعت
سیزدهم فروردین امسال، همراه خانوادهام به دل طبیعت رفتیم. صبح زود بیدار شدیم و وسایل پیکنیک را جمع کردیم. مادرم غذاهای خوشمزهای آماده کرده بود و پدرم بساط چای زغالی را فراهم کرد. وقتی به پارک جنگلی رسیدیم، چادری برپا کردیم و همه با شادی مشغول بازی شدیم. من و خواهرم با بچههای دیگر بادبادک هوا کردیم و صدای خندههایمان در هوا پیچید. بعد از ناهار، کنار رودخانه قدم زدیم و سبزهای را که از قبل آماده کرده بودیم، گره زدیم. روزی پر از شادی و نشاط داشتیم و با خاطراتی خوش به خانه برگشتیم.
انشا دوم: سیزدهبدر در خانه
امسال به دلیل بارش باران، نتوانستیم مانند سالهای قبل به بیرون برویم. ابتدا ناراحت شدم، اما مادرم پیشنهاد داد که یک سیزدهبدر خانگی برگزار کنیم. در حیاط خانه بساط پیکنیک را پهن کردیم و مادرم آش رشته پخت. صدای باران آرامشبخش بود و حس خاصی به ما میداد. من و برادرم در خانه بازی کردیم و پدرم درباره رسم و رسوم سیزدهبدر برایمان قصه گفت. در پایان، سبزه را در باغچه کاشتیم و دعا کردیم که سالی پر از شادی و خوشبختی داشته باشیم.
انشا سوم: سیزدهبدر با دوستان
امسال تصمیم گرفتیم که سیزدهبدر را متفاوت بگذرانیم. من و چند نفر از دوستانم به یک باغ رفتیم و روزی شاد را کنار هم سپری کردیم. از صبح شروع به بازیهای گروهی مانند والیبال و بدمینتون کردیم. بعد از آن، کنار هم ناهار خوردیم و درباره آرزوهایمان صحبت کردیم. یکی از دوستانم سبزهای آورده بود و همه باهم آن را گره زدیم. این سیزدهبدر برای من خیلی خاص بود، زیرا لحظات شاد و فراموشنشدنی را در کنار دوستانم تجربه کردم.
انشا چهارم: سیزدهبدر در روستا
سیزدهبدر امسال را در روستای پدربزرگم گذراندم. از روز قبل به آنجا رفتیم و صبح زود همراه پدربزرگم به مزرعه رفتیم. هوای روستا بسیار تمیز و دلپذیر بود. مادربزرگم ناهار خوشمزهای درست کرد و همه دور هم جمع شدیم. بعدازظهر، کنار رودخانه قدم زدیم و سبزه را گره زدیم. بازی کردن با حیوانات مزرعه، دویدن در میان دشتها و گوش دادن به صدای پرندگان، این روز را برایم بهیادماندنی کرد.
انشا پنجم: سیزدهبدر متفاوت
امسال به جای رفتن به طبیعت، تصمیم گرفتیم که در یک کار خیر شرکت کنیم. همراه خانواده به یک مرکز نگهداری از کودکان بیسرپرست رفتیم و برای آنها غذا و هدایا بردیم. دیدن شادی در چهره آنها بهترین هدیه برای ما بود. بعد از آن، در پارک نزدیک خانه کمی قدم زدیم و سبزههایمان را گره زدیم. این سیزدهبدر برای من متفاوت و خاص بود، زیرا باعث شد حس خوبی از کمک به دیگران داشته باشم.