انشا در مورد سرگذشت یک رود برای کلاس پنجم
من رودی هستم که در دل کوههای بلند سرچشمه میگیرم. از آنجا، به آرامی و پیوسته به سمت پایین میاروم. در مسیرم، از میان جنگلهای سرسبز و دشتهای وسیع میگذرم.
در جنگلها، صدای پرندگان و آواز حشرات، من را همراهی میکند. در دشتها، گلهای رنگارنگ و علفهای بلند، زیبایی من را دوچندان میکنند.
در طول مسیرم، با انسانها و حیوانات زیادی آشنا میشوم. انسانها از آب من برای کشاورزی، آشامیدن و تولید انرژی استفاده میکنند. حیوانات نیز از آب من برای نوشیدن و شنا استفاده میکنند.
من همیشه به حرکت ادامه میدهم. هیچ چیز نمیتواند جلوی من را بگیرد. بارانهای تند و طوفانهای شدید، نمیتوانند مرا متوقف کنند.
در نهایت، به دریا میرسم. آنجا، با هزاران رودخانه دیگر از سراسر دنیا ملاقات میکنم. ما با هم، اقیانوس را تشکیل میدهیم.
زندگی من، پر از فراز و نشیب بوده است. اما همیشه با قدرت و امید به حرکت ادامه دادهام. من، رودی هستم که از دل کوهها سرچشمه میگیرد و به دریا میرسد.
انشا دوم: سرگذشت یک رود از زبان یکی از ماهیهای درون آن
من یک ماهی کوچک هستم که در رودخانهای زیبا زندگی میکنم. رودخانهی ما از دل کوههای بلند سرچشمه میگیرد و به سمت دریا میرود.
من از همان بچگی در این رودخانه زندگی کردهام. در اینجا، با ماهیهای دیگر و حیوانات مختلفی آشنا شدهام. ما با هم، زندگی آرام و شادمانهای داریم.
رودخانهی ما، منبع زندگی برای ما و بسیاری از موجودات دیگر است. آب آن برای کشاورزی، آشامیدن و تولید انرژی استفاده میشود. حیوانات نیز از آب آن برای نوشیدن و شنا استفاده میکنند.
ما همیشه از رودخانهی خود مراقبت میکنیم. از ریختن زباله در آن خودداری میکنیم و از آن برای تفریحات مضر استفاده نمیکنیم.
من از زندگی در رودخانهی خود بسیار خوشحالم. این رودخانه، خانهی من است و من آن را بسیار دوست دارم.
انشا سوم: سرگذشت یک رود از زبان یک انسان
من در کنار رودخانهای زیبا زندگی میکنم. رودخانهی ما، از دل کوههای بلند سرچشمه میگیرد و به سمت دریا میرود.
من از کودکی، عاشق رودخانهی خود بودهام. همیشه از کنار آن میگذشتم و به صدای آب آن گوش میدادم.
رودخانهی ما، منبع زندگی برای ما و بسیاری از موجودات دیگر است. آب آن برای کشاورزی، آشامیدن و تولید انرژی استفاده میشود.
من همیشه از رودخانهی خود مراقبت میکنم. از ریختن زباله در آن خودداری میکنم و از آن برای تفریحات مضر استفاده نمیکنم.
من امیدوارم که رودخانهی ما همیشه سالم و زیبا بماند. من میخواهم که فرزندان من نیز بتوانند از آن لذت ببرند.
این سه انشا، سرگذشت یک رود را از دیدگاههای مختلف روایت میکنند. انشا اول، سرگذشت رودخانه را از زبان خودش بیان میکند. انشا دوم، سرگذشت رودخانه را از زبان یکی از ماهیهای درون آن بیان میکند. انشا سوم، سرگذشت رودخانه را از زبان یک انسان بیان میکند.
این انشاهای متفاوت، میتوانند به دانشآموزان کمک کنند تا با سرگذشت رودخانهها بیشتر آشنا شوند و اهمیت آنها را درک کنند.
انشای سوم در مورد سرگذشت یک رود از زبان خودش
مقدمه
من یک رود هستم؛ جریانی از آب که از دل کوهها و دشتها عبور میکند و رازهای بسیاری در دل خود دارم. اگرچه زندگیام ساده به نظر میرسد، اما هر پیچ و خمی که پشت سر گذاشتهام، داستانی شنیدنی دارد. امروز میخواهم سرگذشت خود را از زبان خودم تعریف کنم؛ سفری طولانی که پر از شگفتی، چالش و زیباییهای طبیعی است. سرگذشت یک رود، بازتابی از زندگی طبیعت و تأثیرات آن بر موجودات زنده است.
بخش اول: تولد من از دل کوهها
سرگذشت یک رود همیشه از نقطهای کوچک آغاز میشود. من از دل کوههای بلند به دنیا آمدم، جایی که برفها در گرمای خورشید ذوب میشدند و به قطرههای کوچکی تبدیل میشدند که به هم میپیوستند. در ابتدا، جریانی آرام و کمعمق بودم، با شور و شوق برای دیدن دنیای بیرون. صدای شرشرم اولین آوایی بود که طبیعت از من شنید. مسیری که از میان صخرهها و سنگها باز میکردم، دشوار بود، اما این اولین قدمها، آغاز سرگذشت پرماجرای من شد.
بخش دوم: عبور از دشتها و آشنایی با موجودات زنده
پس از گذر از شیبهای تند کوهستان، وارد دشتهای وسیع شدم. در اینجا سرگذشت یک رود شکل تازهای به خود گرفت. آرامتر شدم و خانهای شدم برای ماهیها، قورباغهها و پرندگان. کشاورزان برای آبیاری مزارعشان به من وابسته بودند و کودکان در کنارم بازی میکردند. دیدن اینهمه زندگی که به من وابسته بود، احساسی از مسئولیت و افتخار به من میداد. اما زندگی در دشتها فقط آرامش نبود؛ گاهی سیلابها مرا طغیانگر میکردند و گاهی خشکسالی مرا کمرمق.
بخش سوم: ورود به شهرها و تغییر سرنوشت
وقتی وارد شهرها شدم، سرگذشت یک رود چهرهای متفاوت یافت. من دیگر رود زلال و آرامی نبودم. مردم برای شستن لباس، ساختوساز و حتی تخلیه زبالههایشان از من استفاده میکردند. اگرچه هنوز در خدمت طبیعت و انسانها بودم، اما بار آلودگی سنگینی بر دوشم قرار گرفته بود. در برخی نقاط، بوی